

الا یا ایها الاستاد بده جزوه و خواندن ها که درس آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها
به بوی گره هایی که آخر زان سوال بگشاید ز تاب امتحاناتش چه خون افتاد در دلها
مرا در خوابگاه سهند چه امن عیش، چون هر دم استاد فریاد می دارد که بیارید هاوم ورک ها
استاد را رنگین کن اگر ترم بالایی ات گوید که بی شک بی خبر نبوند ز راه و رسم منزل ها
درس بس بسیار و بیم امتحان و استادی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها
همه کارم ز خود کامی به افتادن میکشد آخر نهان کی ماند مشروطی کز او سازند محفل ها
نمره گر همی خواهی از درس غافل مشو احسان متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و اهملها 

بازم دوباره امتحانات شروع شده و باز هم همون آشه و همون کاسه!
البته اینبار تا حدی کاسه اش فرق می کنه، هرچی باشه ما اینجا جدیدالورود می باشیم ولی آش همون آشه، امیدوارم جدیدالخروج نشیم همین اول ترمی!
اینبار هم در راستای اینکه ما فقط در فصول امتحانات و زیر فشار درسی ذوق هنریمان دچار تراوشاتی میشود و همچنین در راستای اعتلای هر چه بیشتر هنر و ادبیات و همچنین هرچه بیشتر لرزاندن تن شاعران و ادیبان این مرز و بوم در گورهای مبارکشان، اینبار به سراغ جناب حافظ خان شیرازی رفتیم، تا باشد ایشان هم از گزند ما در امان نماند!
(در صورت لرزیدن تن آن بزرگوار و ایجاد زلزله ی ۸ ریشتری در شیراز، اینجانب مسولیتش رو به عهده می گیرم!
) در ضمن این شعر بر وزن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن و الی آخر می باشد!
خب الان که دارم اینارو مینویسم ساعت ۶ صبحه و فردا
هم ساعت ۱۰ کلاس دارم!
پس برای حسن ختام(هرچی باشه آدم حداقل یه ساعت خواب رو لازم داره دیگه!
) و همچنین به مناسبت فصل امتحانات متنی رو که مدتها پیش تو اینترنت خونده بودم با عنوان فرق درس خوندن دخترها و پسرها! رو با یکم تصرف و تلخیص میزارم(خیلی کم، در حد ویرایش!) البته فقط قسمت پسرهاش رو!
خیلی از قسمت هاش برا من صادقه!
بقیه هم کامنت بزارن ببینیم چند نفر جزو دانشجوهای نمونه قرار می گیرن!
پسرا يا درس نمي خونن يا وقتي مي خوان بخونن بايد حسش بياد
وقتي حسش مياد كه شب امتحانه... يه كم كه درس خوندن يه موردي پيش مياد و بهش خيره ميشن و به يه چيزي فكر مي كنن
، بعد انگار كه درس خوندن بلند ميشن ميرن استراحت مي كنن
، بعد از يك ساعت استراحت دوباره ميرن ميشينن فكر مي كنن.
وقتي فكرشون تموم شد كتاب رو ورق ميزنن، يه كم براندازش ميكنن، وزنش مي كنن، استخاره مي كنن، براي خودشون تقسيمش مي كنن و ميگن تا ساعت فلان اينقدر مي خونم، تا ساعت فلان اينقدر بعد ميرن استراحت كنن!
حين استراحت حسشون تموم ميشه، دیگه حال ندارن برن درس بخونن، ولي چون مي دونن فردا امتحان دارن پا ميشن ميرن سر كتابشون!
همينجور كه مي خونن هيچي حاليشون نمیشه چون به چیزهای ديگه فكر مي كنن(لازم به ذكر است كه هيچ وقت در هيچ موقعيتي فكر نمي كنن فقط موقع درس خوندن فكرشون مياد!!!
) بعد از نيم ساعت دوباره ميرن استراحت، بعد سه ربع استراحت، مي بينن خيلي دير شده، دوباره ميرن درس بخونن اين بار مي خونن يه چيزايي هم ياد ميگيرن ولي چيزايي كه ياد نمي گيرن رو ميذارن كه فردا از دوستاشون بپرسن!
يه كم به معلمشون فحش ميدن ميگن اينارو درس نداده!
خلاصه آخرش نميرسن كتاب رو تموم كنن، فردا ميرن ميبينن كه دوستاشون يه چيزايي ميگن كه تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خورد ميشه اونايي هم كه خونده بودن يادشون ميره به همين سادگي!!!
با آرزوی موفقیت در امتحانات، شاد باشید... تا بعد...
نظرات شما عزیزان: